آنان كه بر غل و زنجير زندگی نقش پر و بال می زنند,
ستون های پابرجای زندان منند
بدانها که می آويزم
از مرز بين بودن و هيچ بودن گذر می كنم
و به چوب خط های اعدامی احمقی محدود می شوم
كه بر ديواره زندان کشیده شده است .
ستون های پابرجای زندان منند
بدانها که می آويزم
از مرز بين بودن و هيچ بودن گذر می كنم
و به چوب خط های اعدامی احمقی محدود می شوم
كه بر ديواره زندان کشیده شده است .