20110513




خورشید ، تند و وحشی , مدار گم کرده بھ من نزدیک می شود . گداخته و هراسیده , در میان هیاهوی صخره ها محو می شوم . بیگانگیم را در پس باد های سرکش نقش می زنم . به تنهاییمی آویزم  از دیواره های کهن اساطیر , چنان خفاشی که در حسرت مکیدن قطره های خون , بی صبرانه انتظار می کشد .


No comments:

Post a Comment